جاذبه های گردشگری برزیل، سائوپائولو، کوریتیبا
جاذبه های گردشگری برزیل، سائوپائولو، کوریتیبا
پرواز پشت پرواز، بر فراز اروپا و آفریقا پرواز و عبور می کنیم، ابهتی وهم آلود دارد این صحرای آفریقا، اقیانوس اطلس و تمام عظمتش را هم ساعت ها زیر پایمان داریم تا بالاخره بعد از ١۴ ساعت پرواز، هواپیما عصرهنگام در فرودگاه اصلی شهر نورخورده سائوپائولوی برزیل قرار و آرام می گیرد، همان ابرشهر بزرگ و پیچیده آمریکای جنوبی که یکی از ده تای بزرگترین های دنیاست.
در تجربیات قبلی چیز زیادی از این شهر جز پیچیدگی هایش نفهمیدم، به هر حال دیدارش خالی از لطف نیست، مخصوصا برای کسانی که شاید برای اولین بار مسافر برزیل هستند.
در سفرنگاری اخیر سعی می کنم مجموع تجربیات و خاطراتم از سفر به مناطق مختلف برزیل را فارغ از ترتیب زمانی شان بنویسم و به تصویر بکشم، شاید برای دوستانی که رویای دیدار این زیبا سرزمین را دارند مفید واقع شود.

سائوپائولو گسترده تر از آنست که بشود تصورش کرد، بزرگترین و پرجمعیت ترین و البته ثروتمندترین شهر آمریکای جنوبی که با حومه و حاشیه هایش، جمعیت حدودا ٢٣ میلیونی را در خود جای داده است و قطب اصلی اقتصاد برزیل است.
شهری که خود سرشار از تتناقض است و صورت مدرن امروزی اش را مدیون دوران رونق اقتصادی سال های نه چندان دورش می باشد، اتفاقی که شاید خود عامل اصلی صفر و یکِ فقر و غنای فاحش این ابرشهر آمریکای لاتین بوده است.









نزدیکی های نیمه شب است که اتوبوس مان در گوشه ای از ترمینال کم هیاهوی “کوریتیبا” آرام می گیرد. کوله به دوش راهی می شوم، عازم مرکز شهر جایی که هاستل گرفته ام.
در راه با خود می اندیشم، چقدر سفر کردن آسانتر شده است این روزها، اینترنت، گوگل مپ، هاستل ورد، بوکینگ، به راحتی در عرض چند دقیقه محل اقامت ارزان و باکیفیتی می یابم و از روی نقشه، جهت حرکتم را جستجو می کنم و بدون لحظه ای خطا، از کوتاهترین مسیر، عازمش می شوم.
مقایسه اش می کنم با قبل ترها، یاد اولین سفرم به آمریکای جنوبی می افتم، آن روزها که حتی یک کلمه اسپانیایی نمی دانستم، آن زمانی که گیج این سرزمین عجیب بودم و او را نمی شناختم، گم شدن های لذت بخش در کوچه و پس کوچه های شهرها و روستاهای کلمبیا و ونزوئلا، پرس و جو کردن ها، آدرس پرسیدن ها در آن عالم بی زبانی من در میان مردم اکوادر و پرو و البته لبخندهای پشت سرش، ورق زدن لونلی پلنت و لمس کاغذش، انگار دچار تضاد شده ام، تکنولوژی کارها را آسان تر کرده، اما لذت تعاملات راگرفته و آدمها را از هم دور تر کرده است، کاش بتوانم تعادلی منطقی ایجاد کنم.
بگذریم، مرکز شهر و نورپردازی و سنگفرش کوچه و خیابان های کوریتیبا جذاب و دلفریب است، از هیاهوی سائو دیگر خبری نیست، امن تر هم به نظر می آید…


یک روز تمام را فرصت دارم برای دیدار از “کوریتیبا”، زمان را از دست نمی دهم و هم پای جریان هوای دلفریبش می شوم، از باران دیشب هم اثری نیست جز طراوت هوا و خیابان های شسته شده و آسمان آبی که گویی با ابرهای سپیدفامش نقاشی شده اند.
میدان مرکزی شهر شلوغ است و پرهیاهو، اینجا هم مانند تمام شهرهای آمریکای لاتین میدان مرکزی با نام “تیرادنتس” مستطیل شکل است و در گوشه ای از آن کلیسای جامع شهر چشم نوازی می کند.
کمی پایین تر خیابان کوتاه و سرپوشیده ای است به نام “خیابان ٢۴ ساعت”، از آن همیشه زنده های کوریتیباست و پر از کافه ها و رستوران هایی ست که پای رفتن هر مسافری را سست می کنند و فرمان ماندن می دهند.
باغ گیاه شناسی(بوتانیک)خیلی به مرکز شهر نزدیک نیست، ولی با اینکه وسعت چندانی ندارد ولی تماشایی ست.





آن بالا دست شهر بوستانی ست بزرگ به نام پارک تانگو که در قسمت انتهایی آن می توان چشم انداز زیبایی از شهر را به تماشا نشست، مخصوصا زمانی که حوض های پیوسته آب را عبور کنی و روی پشت بام ساختمان انتهایی پارک قرار گیری.
ساختمان موزه اسکار هم در نوع خودش جالب است، از آن موزه های مدرن برزیل که به شکل “چشم” ساخته شده است و حالا سایه ابرهایی که نشسته اند در شیشه های تیره اش تا این موزه “چشم گون” بیشتر به چشم بیاید.






غروب هم آرام از راه می رسد و ابرهای سیاه بر سر شهر خیمه می زنند، بوی نم باران می آید.
راهی می شوم، راهی تنها ترمینال شهر، دیری نمی پاید که خودم را همسفر جاده هایی می یابم که انتهایشان صبح فردا روزی می رسد به شهر کوچک “ایگواسو”. همان که همسایه دیوار به دیوار زیباترین آبشارهای دنیاست…
حالا آسمان هم بی بهانه می بارد، نمی دانم از سر غم است یا شوق، فقط شسته شدن بی وقفه پنجره ای را می بینم که مدام نقشی نو می زند:
شیشه پنجره را باران شست، از دل من اما، چه کسی نقش تو را خواهد شست؟!
سفرنامه برزیل و آمازون
خرید بلیط ارزان هواپیما آمریکای جنوبی
تور برزیل
کانال تلگرام کافه جهانگرد
زیبا بود، هم توصیفتان هم توصیفی تان. سفرنامه ها را که می خوانم می بینم توی دنیا، آدم ها جوامع باشکوهی هستند که ما اصلا هیچ خبری ازشان نداریم و در این بی خبری چه بی اساس پر مدعا شده ایم. متشکر از اینکه ما رو شریک سفرهاتون می کنید
ممنون از شما که حوصله کردین و خوندین و همسفر شدین