Hitchhiking ( مرامی سواری )
عبارت هیچهایکینگ Hitchhiking به معنای مسافرت مجانی از طریق سوار شدن بر خودرو مسافران دیگه ویا وسایل نقلیه ای که در مسیری موافق حرکت میکنن هست. هرچند این واژه معادل فارسی یک کلمه ای نداره می تونیم با هم توافق کنیم و اسمش رو بذاریم “مرامی سواری”. البته اگه کسی پیشنهاد بهتری داره حتما مطرح کنه تا با یه واژگان درست تو فارسی جا بیفته.
اگه بخوایم یه تعریف از واژه Hitchhiking داشته باشیم می تونیم اینجوری مطرحش کنیم: “درخواست مستقیم از دیگران که معمولا هم غریبه هستن برای طی مسافت های کوتاه یا بلند بین شهرا یا مناطق با اتومبیل یا وسیله نقلیه اونها بدون پرداخت هیچ پولی که معمولا در مناطق مختلف با ژست خاص مسافر همراهه که معمولترین اون ایستادن در کنار جاده با کوله پشتی و اشاره به جلو با انگشت شست هستش”
هرچند که این اصطلاح و این نحوه جابه جا شدن تو سفر توی ایران و خیلی از کشورای آسیایی تعریف روشنی نداره ولی در اروپا و آمریکا و استرالیا کاملا جا افتاده و تعریف شده هست.. چیزی که اولین بار با دوستای بک پکری خودم تو استرالیا تجربه کردم و بعدها هم گاها توی سفرام تکرارش کردم هرچند که چنین تجربه ای برا من خیلی زیاد نبوده ولی اونقدر جذابیت داشتن که حیفم اومد اینجا به عنوان یکی از راههای ارزون گردی و متفاوت سفر کردن توضیحش ندم..
بسیاری از توریست های جوون و کم بضاعت برا کم کردن هزینه های سفرشون و البته اضافه کردن هیجانش دست به کارای عجیب و غریبی میزنن که یکی از اونا Hitchhiking هست. به این معنی که سعی می کنن برای هزینه های جابجایی شون بین شهرا پولی پرداخت نکنن. برا همین کوله پشتی به پشت سر جاده ای که به مقصدشون منتهی می شه می ایستن و با انگشت شستشون(نه شصتشون!) جهت مسیرشون رو نشون می دن. تو این بین وسایل نقلیه ای که در حال گذر از اون مسیر هستن ممکنه بسته به شرایطشون براشون جالب باشه که به این مسافران یا توریست ها کمک کنن و همه یا بخشی از مسیر رو جابه جاشون کنن که تو خیلی از موارد نفع دو طرفه ای هم داره مخصوصا که از دو تا کشور و فرهنگ مختلف باشین و کلی حرف برای زدن داشته باشین.. تو اندک تجربه های خودم اونقدر بحث و حرفای جالب پیش اومدن که واقعا گذشت زمان مفهومش رو از دست می ده و آدم متوجه نمی شه که چه جوری به مقصد می رسه.
حال بعضی از این مسافران پا رو فراتر میذارن و بدون برنامه جابه جا می شن.. یعنی اولین ماشینی که ترمز بزنه رو سوار می شن و مقصدشون می شه مقصد اون وسیله نقلیه یا به عبارتی خودشون رو به جاده می سپارن! واقعا گاهی نمی شه هیجانش رو بیان کرد بسته به بلندی روحت داره و اینکه جاده چی رو برات انتخاب کرده باشه!
به قول سهراب که می گه:
مرا سفر به کجا می برد؟ کجا نشان قدم ناتمام خواهد ماند و بند کفش به انگشت های نرم فراغت گشوده خواهد شد؟ کجاست جای رسیدن و پهن کردن یک فرش؟ و بی خیال نشستن و گوش دادن… و در کدام بهار درنگ خواهی کرد؟ و سطح روح پر از برگ سبز خواهد شد؟ شراب باید خورد! و در جوانی یک سایه راه باید رفت!
البته موضوع همیشه به این سادگی و قشنگی هم نیست و این روش هم علی رغم سادگی و جذابیت هاش مشکلات و مخاطرات خودش رو داره.. اول اینکه شما مجبورین آمادگی پیاده روی طولانی رو داشته باشین تا بتونین خودتون رو به ابتدای خروجی شهر یا ابتدای اتوبان یا مسیر برسونین.. دیگه اینکه باید آمادگی اینو هم داشته باشین که گاهی ساعت ها کنار جاده منتظر بشین و هیچ جوابی نگیرین! مساله بعد اینکه باید به رانندگی راننده غریبتون اطمینان کنین و البته به شخصیتش! برا همین بهتره دقت زیادی کنین و ترجیحا به صورت دو نفری سفر کنین.. هرچند که عموما مشکلی پیش نمی آد(البته عموما آقایوون نباید نگران باشن) .
و در انتها به نظرم می آد سفر دور شدن باشه ، دور شدن از امروز، دور شدن از اینجا، دور شدن از من! و دور شدن از اکنون، درست مثل جریان همیشگی زندگی!
من که عاشق “مرامیسواری ام”. خوشم میاد که مقصد خاصی نداشته باشم، خوشم می آد که خودمو به دست مسیر بسپارم، مثل رها شدن تو زندگی، اینکه معلوم نیست به کجا می خوای برسی؟ چقدر می خوای بمونی؟ اینکه آدم بتونه خودش رو تو لحظه “اکنون” آزاد و رها ببینه..
امیدوارم همیشه در سفر باشی وبا ناشناخته ها اشنا بشی
کاش منم دوست وهمسفری مثل توداشتم ارزوم اینه اما ادم پایه نیست
من با مرامی سواری موافق تر هستم چون به گفته خودتون کسب تجربه و تبادل فرهنگ و ماجراجوییش پر رنگ تر از هدف مجانی بودنشه
دقیقا، مرامی سواری خیلی مناسب تره تا مفت سواری،ممنون از نظر