سفرنامه یونان(بخش اول) ویزا، گذر از ترکیه به سمت تسالونیکی

راجع به یونان زیاد خونده و شنیده بودم و تو ذهنم به اشکال مختلف تعبیر و تفسیرش کرده بودم.. مهد تمدن و دموکراسی اروپا، جایی که اروپای امروز شاید خیلی از داشته هاش رو مدیون یونان باشه… سرزمین اندیشمندان، دانشمندان و فلاسفه بیشمار، مهد بازی های المپیک، نمایشنامه نویسی کمدی و تراژدی، علوم سیاسی… سرزمین اسکندر مقدونی و شاهانی که گاه دنیایی را به تسخیر خود در می آوردند.. و البته شباهت های تاریخی خودمون با اون سرزمین، شاید تخریب و به آتش کشیدن تخت جمشید توسط اسکندر و البته تخریب بخش هایی از آکروپولیس توسط ایرانیها دو نماد رقابت پایان ناپذیر این دو امپراطوری عصر باستان باشه که در اثر مراوداتشون، تاثیرات زیادی بر تاریخ و فرهنگ یکدیگه گذاشتن…

بالاخره زمان مناسبش فرا رسید و فراغت بالی حاصل شد و تلاشی برا تبدیل رویا به واقعیت آغاز شد، هرچند که توی لیست مواد لازم برا این سفر، ماده کمیاب و شاید گرانبهایی وجود داشت به اسم ویزای شینگن!، برا همین نمی دونستم تا چه اندازه اجازه رویاپردازی دارم و می تونم خودم رو بر فراز آکروپولیس تو آتن ببینم یا اینکه تو اوج آسمون متئورا بالای اون صخره های عظیم و اسرارآمیزش خدا و بهشت رو تجربه کنم و روح و جونم رو پرواز بدم!