سفرنامه اکوادور(بخش دوم) اتاوالو، وایاکیل سانتا النا، مونتانیتا
سفرنامه اکوادور، اتاوالو
صبح خیلی زود، راهی ترمینال شدم تا با تنها سیستم موجود یعنی اتوبوس های کهنه ترمینال، خودم را به شهر اتاوالو برسانم، توضیح اینکه در شهر کیتو چندین ترمینال اصلی وجود دارد و باید بر حسب مقصد به ترمینال مناسب رفت که در این موارد همیشه کتاب راهنمای لونلی پلانت چشم بینای من بوده و هست. و اما اتاوالو کجاست؟
شهر ۵۰ هزار نفری اتاوالو در یکی از زیباترین مناطق طبیعی اکوادور درست در دل رشته کوه های آند آرمیده، آنجائیکه انبوهی از آتشفشان هایی با دامنه های سرسبز و دریاچه های طبیعی و بکر در ارتفاعی بیشتر از سه هزار متر احاطه اش کرده اند.
طبق توصیه لونلی پلانت، کنار پنجره در سمت راست اتوبوس نشستم تا در حین این مسیر دوساعته به عنوان بخشی از بزرگراه پان امریکن، زیبایی های طبیعی بیشتری را نصیب چشمانم کنم. شاه راهی بهشت گونه که پر بود از دشت های سبز و آتشفشان های زیبایی که گویی در حال فوران توده هایی از ابر سپید بودند.
بزرگراه پان امریکن طولانی ترین جاده جهان به طول تقریبی ۴۸ هزار کیلومتر است که با عبور از ۱۵ کشور، شمالی ترین نقطه آلاسکا را به جنوبی ترین نقطه آرژانتین متصل می کند.
بخش عمده ای از صنایع دستی اتاوالو را منسوجات تشکیل می داد که عمدتا هنرمندانه از پشم بافته شده بودند.
برای من بیشتر از شنبه بازار و هیاهوی آن، تماشای مردم جذابیت داشت، چشمهایی که از رنگ زندگی پر بود، صورت هایی خندان به فرم بومی های شمال اکوادور با تن پوش هایی زیبا و متفاوت که مشخصه بارزی از تفاوت فرهنگی مردم آن سرزمین است، زن ها عمدتا لباس های سفید گلدوزی شده می پوشند که با شال تیره ای که به پشت می گیرند روی آن لباس سفید را می پوشانند و گاها سرپوش تیره رنگی را هم روی سر میگذارند تا حجابشان محفوظ بماند.
مردها اما پوشش متفاوتی دارند، خیلی از مردها خصوصا مسن تر ها دارای موهای بلند و مشکی هستند که با ظرافت از پشت بافته و با گذاشتن یه کلاه مخصوص روی سرشان سعی داشتند اصالت بومی خودشان را فریاد بزنند.
و اما بعد عازم شنبه بازار حیوانات شهر اتاوالو واقع در ضلع غربی شهر شدم که آن هم در نوع خودش دیدنی بود، تمام روستائیان اطراف روزهای شنبه حیوانات اهلی مازاد خودشان را به اون محوطه باز می آوردند.
منطقه اتاوالو و روستاهای اطرافش پر بود از کوه ها و آتشفشان های سرسبز و دریاچه های کوهستانی که شاید دیدن همه آن ها حداقل یک هفته زمان می خواست، برای همین تصمیم گرفتم قبل از تاریک شدن هوا و ترک منطقه اتاوالو حداقل دردسترس ترین انها یعنی دریاچه زیبای سن پابلو و کوه آتشفشان معروف ان منطقه به نام ایم ببورا که به فاصله کمی از دریاچه قرار داشت را از نزدیک ببینم.
سفرنامه اکوادر، شهر وایاکیل
چشمانم زمانی باز شد که اتوبوس وارد هیاهو و هیجان شهر وایاکیل یعنی بزرگترین و پرجمعیت ترین شهر اکوادور با جمعیت حدودا ۳ میلیونی شده بود، شهری که در دیدگاه اول به نظرم اصلا شهر زیبایی نیامد ولی به هرحال باید صبور می بودم و امیدوار به روی دیگر سکه و خوشبین به خاطرات خوشی که شاید در این شهر مجالی برا ثبتشان پیدا می شد.
توریستی ترین و دیدنی ترین نقاط شهر وایاکیل همان مرکز شهر است که در امتداد رودخانه عریض و طویل وایاس توسعه پیدا کرده است. مرکز شهر از یک قسمت مدرن امروزی به اسممالکونشروع می شود و در ادامه به شهر قدیم با کوچه پس کوچه های باریکتر و معماری زیبای خانه ها و گالری های هنری و رستوران های کوچک و بزرگ اطراف ان ختم می شود..
همینطور محله ای به اسم لاس پناس که در قسمت مرتفع تری از شهر واقع شده و در بالاترین نقطه آن در یک محوطه باز می شود چشم انداز زیبایی از شهر، رودخانه و ساحل زیبایش را از زوایای مختلف به تماشا نشست…
سفرنامه اکوادور، سانتا النا
با گرگ و میش هوای خنک صبحگاهی وایاکیل کوله م را به دوش کشیدم و مجددا راهی ترمینال مرکزی شهر شدم. برنامه ریزی مشخصی برای ادامه سفرم نداشتم، تنها چیزی که می دانستم این بود که دلم ساحل می خواست، شاید سواحل ناآرام و پرهیاهوی اقیانوس آرام می توانستند قدری آرامم کنند.
کم کم روز بساط نور و گرمایش را جمع می کرد و جای خودش را به شب پرستاره سواحل زیبای اقیانوس داد. قدم زدن روی ماسه های نرم ساحل اقیانوس با صدای امواجش که هیاهوی بچه ها را در خودش گم می کرد واقعاً لذت بخش بود و البته باز هجوم خیال در آن فضای متفاوت فرصتی برای تفکر و تکرار چراهای بی نهایت من از زندگی بود.
سفرنامه اکوادور، مونتانیتا
قصد دیدن شهر مونتانیتا که در واقع زیباترین و معروفترین شهر ساحلی اکوادور محسوب می شد و حدود یک ساعتی از سانتاالنا فاصله داشت بیرون زدم و با مینی بوس ها و اتوبوس های محلی جمعا با دو دلار خودم را به مرکز شهر مونتانیتا رساندم، یه شهرک زیبا و کوچک ساحلی که خانه ها و مغازه ها و هتل های چوبی آن با سقف های حصیری به زیبایی آراسته شده بودند و توریست های خارجی که در کوچه های شهر و کنار سواحل مونتانیتا به وفور دیده می شدند.
سفرنامه اکوادور بخش اول
کانال تلگرام کافه جهانگرد